اینجانب
قلب کسب‌و‌کار شماست

آیا ما درون یک برنامه شبیه سازی کامپیوتری زندگی می کنیم؟


امیررضا | جمعه, ۲ فروردین ۱۳۹۸, ۱۰:۱۳
مدت زمان مطالعه : ۵ دقیقه
مقاله‌ای قدیمی که از سال‌ها پیش مطرح شده و ریشه در فرضیه‌های قدیمی دارد. از زمان‌های گذشته تاکنون سوالاتی پیش روی دانشمندان و فیلسوفان بوده است که آیا جهان پیرامون ما واقعا همان جهانی است که ما حس می‌کنیم یا خیر. یکی از فرضیه‌هایی جالبی که گفته می‌شود این است که شاید ما داخل یک شبیه‌سازی کامپیوتری قرار داریم. در گزارش پیش رو به بررسی جنبه‌های محتمل پیرامون این فرضیه می‌پردازیم. در ادامه با اینجانب همراه شوید.
فهرست مطالب
حالت‌های فریبنده به سوی مسیر حقیقت
برای شروع می‌توانیم از شما درخواست کنیم که چند موقعیت مختلف را تصور کنید؛ تصور کنید که اکنون در آن مکانی که فکر می‌کنید، حضور نداشته باشید. در واقع تصور کنید که شما در یک آزمایش علمی که توسط یک نبوغ شیطانی انجام می‌شود قرار داده شده‌اید. مغز شما به طرز ماهرانه‌ای از بدن شما خارج شده و به صورت زنده به یک آزمایشگاه در داخل یک ظرف که حاوی محلولی از مواد مغذی است منتقل شده است. انتهای اتصالات عصبی‌ مغز شما به یک ابر رایانه متصل می‌شود و تمام احساسات زندگی روزمره را به شما القا می‌کند. به همین دلیل شما فکر می‌کنید که زندگی کاملا طبیعی دارید. » اکنون این سوال پیش می‌آید که آیا هنوز هم وجود خارجی دارید؟ » آیا شما واقعا «شما» به مفهوم واقعی کلمه هستید؟ » و اینکه دنیایی که شما آن را شناخته‌اید، آیا ساخته و پرداخته‌ی تخیل خود شماست؟ یا اینکه ساخته و پرداخته دانشمندی شیطانی هستید؟ این افکار و گمانه‌زنی‌ها واقعا شبیه یک سناریوی ترسناک هستند. اما آیا با اطمینان خاطر می‌توانید بگویید که آنها صحت ندارند و آیا واقعا می‌توانید برای شخصی که چنین پرسشی از شما بپرسد، ثابت کنید که ما در داخل یک مغز نگه داشته شده در آزمایشگاه قرار نداریم؟
حالت‌های فریبنده
فیلسوف هیلاری پاتنم (Hilary Putnam) این نسخه معروف از آزمایش مغز درون محلول را در سال ۱۹۸۱ در کتاب خود با نام دلیل، حقیقت و تاریخ (Reason, Truth and History) ارائه کرد. اما اساسا این فرضیه نسخه‌ای به روز شده از مفهوم ایده نبوغ شیطان بود که در رساله‌ی تعمق فلسفه‌ی اولیه (Meditations on First Philosophy) توسط رنه دکارت نوشته شده در سال ۱۶۴۱ آمده است. در حالی که چنین آزمایش‌های فکری ممکن است کمی ناراحت کننده به نظر برسند اما آنها هدف مفیدی را دنبال می‌کنند. آنها توسط فیلسوفان مورد استفاده قرار می‌گیرند تا تحقیق کنند که چه باورهایی را که می‌توانیم در مورد خودمان و جهان اطرافمان داشته باشیم درست است. دکارت فکر کرد بهترین راه برای حل این فرضیه این بود که به همه چیز شک و تردید کنید و دانشمان از یک پدیده را از همان نقطه ساخت و پرداخت کنیم. او با استفاده از روش تردید، به این نتیجه رسید که تنها یک هسته‌ی یقین مطلق را به عنوان پایه و اساس قابل اعتماد برای دانش می‌توان به خدمت گرفت. وی در این باره نوشته است:
”اگر به دنبال یک حقیقت واقعی هستید، لازم است که حداقل یک بار در زندگی خود، به همه چیز تا آنجایی که ممکن است تردید کنید.“
دکارت معتقد بود که هرکس می‌تواند در این نوع تفکر فلسفی شرکت کند. او در یکی از آثار خود صحنه‌ای را شرح می‌دهد که در داخل یک کابین چوبی نشسته و سیگار می‌کشد. او این پرسش را مطرح می‌کند که آیا می‌تواند اعتماد کند که لوله پیپش در دستانش باشد یا کفش‌های خانگی‌اش در پایش هستند؟ او خاطرنشان می‌کند که حواس او گذشته او را فریب داده‌‌اند و چیزی که قبلا فریب خورده است، نمی تواند بر آن متکی باشد. بنابراین او نمی تواند مطمئن باشد که حواس او قابل اعتماد هستند.
به سوی مسیر حقیقت
پس از دکارت هم پرسش‌های کلاسیک شکاکانه‌ای توسط فیلسوفان مطرح شد. از جمله یکی از این پرسش‌های این بود که: چگونه می‌توانیم مطمئن شویم که ما اکنون بیدار هستیم و در ر‌ویا نیستیم؟ برای اینکه این چالش به تصور ما بیاید و قابل فهم‌تر شود دکارت «تصور می‌کند که یک دشمن قدرتمند و مخرب وجود دارد که ما را فریب می‌دهد و ما را به این باور می‌رساند که در حال زندگی هستیم، در واقع حقیقت می‌تواند متفاوت از آن چیزی باشد که به نظر ما می‌رسد. وی در این باره نوشته است:
”من میخواهم فرض ‌کنم که برخی از شیطان‌های مخرب از قدرت، حیله و تمام انرژی‌ خود به منظور فریب دادن من به کار گرفته‌اند.“
تجربه مرتبط با مغز درون محلول درون آزمایشگاه یک قاعده و چالش شک و تردید در فرهنگ عامه نیز به طور پیاپی مورد استفاده قرار گرفته است. به عنوام نمونه معاصر می‌توان به فیلم ماتریکس ساخته سال ۱۹۹۹ و فیلم اینسپشن از کریستوفر نولان در سال ۲۰۱۰ اشاره کرد.
با تماشای یک نسخه به نمایش درآمده از آزمایش ذهنی، بیننده ممکن است تصوری خلاقانه به جهانی داستانی و تخیلی پیدا کند و با اطمینان به ایده‌های فلسفی بیاندیشد. به عنوان مثال، هنگام تماشای فیلم ماتریکس، ما با شخصیت اصلیNeo (Keanu Reeves) همانند پردازی می‌کنیم. نئو در می‌یابد که جهان عادی یک واقعیت شبیه‌سازی شده کامپیوتری است و بدن او به طور حتم در یک مایع مضر حفظ کننده حیات نگه داشته شده است. حتی اگر ما به طور حتم مطمئن نباشیم که جهان اطراف ما برای ما چگونه تداعی می‌شود، اما به هر حال دکارت تفکر دوم خود را نیز با امید بسیار اندکی آغاز کرده بود. حداقل ما می‌توانیم مطمئن باشیم که ما خودمان هستیم؛ زیرا هر بار که پیرو وجود داشتن خودمان شک می‌کنیم، منطقا باید عاملی که به عنوان من شناخته می‌شود وجود داشته باشد. این نتیجه‌ی دلگرم‌کننده با بیان «کوگیتو ارگو سام» یا (cogito ergo sum) معروف شده است. معنای این عبارت لاتین به صورت «فکر می‌کنم پس هستم» بیان می‌شود. بنابراین با همه این گمانه زنی‌ها شاید مغز شما درون یک محلول در یک آزمایشگاه نگهداری شود اما می‌توانیم مطمئن باشیم که این ما هستیم که «فکر» می‌کنیم. نظر شما چیست؟ آیا این تفکرات را قبلا شنیده‌اید؟
۲۰۷
منبع : theconversation

نظرات کاربران|   ۰  نظر
برای گفتگو با کاربران، وارد حساب کاربری خود شوید   |   وارد شوید
نظرات کاربران
تاکنون دیدگاهی ارسال نشده است   |   اولین مال شماست :)
تبلیغات
جهت درج تبلیغات درخواست خود را به ایمیل ما ارسال نمایید...
Copyright © 2016 - 2024 enjaneb.com | All rights reserved.
Made in Iran